Adrien2024

داخل این وبلاگ فقط داستان و رمان قرار داده میشه و هیچگونه عکس و فیلمی گذاشته نمیشه و اجازه گذاشتن این دو مورد داده نمیشه.درخواست نویسندگی پذیرفته میشه

آرزوی من فقط تویی پارت ۴

کاور بمونه برا بعد بکوب رو ادامه

راوی:بعد از ماجرای راکون سیتی لیان به کانادا مهاجرت کرد کلر هم برای پیدا کردنش برادرش به سمت پاریس حرکت کرد اگه یادتون باشه این اخذیا این دو کفتر عاشق خیلی سکس داشتن داخل یکی از اون خوشگذرونی ها لیان دیر کیرش رو از تو کص کلر در میاره به همین دلیل کلر حامله میشه ولی خب میکشه بچه رو


لیان:اه اه اه اه اه اه اه.....خیلی خوبه سریعتر وگرنه جوری میکنمت که پاره شی

ایدا:اه اه اه اه...خودت یکاری کن دیگه جون ندارم...محکممممومم

لیان:کم مونده تحمل کن یه ذره مونده....تف بهت در اومد وایسا دوباره بکنمش توت

ایدا:جیغغغغغغغغغ....درد داره

لیان:جوننن چه کصیییییی......اه بلاخره اومد 

ایدا:جر خودم بی شرف یخورده ارومتر 

لیان:سری بعد وقتی خشن کردمت حالیت میشه زنیکه یالا ابمو بخور

ایدا:نمیخوام

لیان:اون دهنتو باز کن.....اوففف همشو بخور 

ایدا:بس کنن دیگه پولمو بده 

لیان:قرار بود برا ۳ شب باشه تازه الان ۲ شب شده...هیچی نمیدم

ایدا:کیرت بزرگه به زور جا میشه اینطوری جر میخورم

لیان:بیا بغلم بینمم جنده

ایدا:ولم کننننننن

 

اینا فک کنم تا همو یه لقمه چپ نکنن ول نمیدم بیخیالش...شرمنده کم بود گفتم این قسمت فعلا فوق منحرفی باشه خودمم هیچ ایده ای برا ادامه اش ندارم ایده بدید